درباره فرید موذن بیشتر بدانید!
آکادمی استادیار نام مجموعه جوانی است که با هدف توسعه علمهای مدرن و آینده دار تشکیل شده است. این مجموعه با تیم تحقیقاتی قوی و بهروزی که دارد، دورههای آموزشی هوشمندانهای طراحی میکند تا علوم فعالیت حرفهای و موثر را گسترش دهد و افراد توانمند برای شغلهای مدرن برای امروز و فردای کشور بسازد. افرادی که در دنیای تکنولوژی حرفی برای گفتن داشته باشد. در همین راستا آکادمی استادیار تا کنون بیش از ۷۰ هزار نفر را به طور مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده است.
پلی میان آموزش و بازار کار
استادیار، دانشجویان خود را تا رسیدن به بازار کار همراهی خواهد کرد. بهعبارتی ما معتقدیم اگرچه هر فرد متخصصی میتواند وارد بازار کار شود، اما به دلیل تغییرات و دگرگونیهای بازار کار، دسترسی به بهترین موقعیت شغلی متناسب با مهارتهای افراد، کمی مشکل و پیچیده است. ما در همیارآکادمی تلاش داریم با پیوند زدن آموزش به بازار کار، این معضل قدیمی را حل کنیم. آزمونهای تخصصی در پایان دورههای آموزشی همیارآکادمی، راهی است برای ساختن رزومه و تاییدیههای شغلی تا کارآموزان همیارآکادمی با داشتن یک گواهی معتبر بتوانند هم خودشان موقعیتهای بهتری را شناسایی کنند، هم همدورهایها و اساتید همیارآکادمی بتوانند آنها را به شرکتهای مختلف معرفی کنند و هم پلتفرم استعدادیابی همیارآکادمی آنها را به بهترین موقعیت متناسب با سطح کیفی مهارت آنها وصل کند.
برخی از نمونه کارها
-
من فرید موذن، متولد خرداد ۱۳۷۱ در اصفهان، شهر گنبدهای فیروزهای هستم. در یک خانواده ۵ نفری بزرگ شدم و از کودکی روحیهای پرجنبوجوش و شیطانی داشتم. از هفتسالگی، علاقهی من به وسایل برقی و فناوری شکل گرفت، و در مدرسه، به جای عشق به درس، بیشتر به ماجراجویی و شیطنت روی آوردم. در این دوران از زندگی علاقه ام به ماشین، موتور و دوچرخه نیز بسیار زیاد بود. اولین تجربه کسب درآمدم به چهارم دبستان برمیگردد؛ آن زمان با نوشتن جریمههای همکلاسیها، ۲۵۰ تومان به دست آوردم.
-
در دوران کودکی خیلی دوست داشتم که در خلوت تنهایی خودم به سر ببرم و اصلا علاقه نداشتم که مثل بچه ها زندگی کنم. ذهنیتی که داشتم این بود که چرا بچه ها باید لی لی بازی کنند. در آن دوران برنامه کودک هم نگاه نمی کردم.
در نوجوانی، با نوشتن تکالیف و حل پیکهای نوروزی به کسب درآمد مشغول شدم. با اینکه به دروس عمومی علاقه نداشتم، ولی به علوم ریاضی و فیزیک جذب شدم. تابستانها، برخلاف دیگر همسن و سال ها، مشغول کار نمیشدم؛ هرچند بعدها با فروش گردو، طعم اولین درآمد از بازار را چشیدم.
-
در دوران پیش دانشگاهی برای من تنها خواندن ریاضی، شیمی و فیزیک جذابیت داشت. بعلاوه حفظ کردن اشعار حافظ، سعدی و مولانا را نیز دوست داشتم. زمان کنکور خیلی برای درس خواندن وقت صرف نکردم و فقط تست های دروس اختصاصی را زدم.
در مسیر زندگی، همیشه عشق به ماشین و مکانیک داشتم، از همین رو رشته مکانیک را در دانشگاه انتخاب کردم. اما برخلاف تصورم که میتوانم ماشین بنز طراحی کنم، این رشته بیشتر حول مباحث پیچیده مکانیک سیالات بود، و من همزمان وارد بازار کار شدم و بعد از مدتی از دانشگاه انصراف دادم. اولین شکست جدی من همین موضوع بود، چرا که برخلاف انتظار پدرم نتوانستم مسیری را که شروع کردهام، به سرانجام برسانم.
-
کتاب های مدیریت زیادی هم مطالعه کردم اما استراتژی های آن برای رسیدن به موفقیت در ایران قابل اجرا نبود. خاطرم هست ترم سوم دانشجوی اقتصاد بودم در غرفه نمایشگاه کتاب، برای من کتاب کشکول شیخ بهایی خیلی جذاب به نظر رسید. اولین نکته ای که از این کتاب یاد گرفتم این بود که یک فرد چگونه می تواند در چند لاین وارد شود و پیشرفت کند. همین نکته حس کنجکاوی من را تحریک کرد تا در زمینه های مختلفی کسب دانش کنم. این موضوع هم ذهنم را درگیر کرده بود که چطور می توان به فردی شبیه شیخ بهایی تبدیل شد. از این رو دوره های زیادی شرکت کردم.
-
بعد از اتمام رشته اقتصاد بازار را رها کردم. دلیل آن استرس بالای بازار و عدم دریافت احترام لازم بود. حدود 5 تا 6 ماه در زمینه لوازم آرایشی کار کردم. بعد موضوع سربازی پیش آمد. در دوران سربازی هم کتاب خوب مطالعه می کردم. در واقع فرید موذن که در دوران دبستان علاقه ای به درس و کتاب نداشت الان به یک کتابخوان حرفه ای تبدیل شده بود. این موضوع برای همه بسیار عجیب بود.
نکته جالبی که در دوران سربازی به آن رسیدم این بود که می توان از آن چیزی که هست بهتر شد و یک پله بالاتر رفت. می توان بهتر زندگی کرد، اما سوالی که پیش می آید این است که چگونه؟
-
از این رو 8 ماه آخر سربازی که در ایست بازرسی خدمت می کردم وارد گام اجرایی شدم. در آن زمان بحث اینکه سربازهای صفر باید کارهای سخت انجام بدهند و سربازهای تحصیل کرده از انجام این کارها معاف بودند، بسیار داغ بود. من این قانون را شکستم و نگذاشتم سربازان صفر اذیت شوند.
یک موضوع دیگری هم که وجود داشت این بود که سربازان صفر بیشتر به دام اعتیاد می افتادند و سربازان جدید را نیز آلوده می کردند. در این زمان از دایره نفوذ خود استفاده کردم و باعث شدم هر سربازی با هر درجه ای هست وظایف خود را انجام دهد و شرایط سربازی از این سخت تر نشود. از طرفی برای سربازان معتاد شرایطی را فراهم کردم که اعتیاد خود را ترک کند. در حقیقت اولین اثربخشی من در جامعه کاهش 35 درصدی اعتیاد و زد و خورد در دوره سربازی بود. دوران سربازی به من نشان داد که حتی در سختترین شرایط هم میتوان قدمی برای تغییر مثبت برداشت.
-
بعد از گذر از دوره سربازی باز هم وارد مسیر آموزش شدم و دوره های زیادی را گذراندم. در این وهله از زندگی علاقه مندی من به یادگیری بسیار بیشتر شد. در ادامه کارگاه های آموزشی برگزار کردم. چون تجربه کاری من از بازار شروع شده بود به این نتیجه رسیدم که افراد بازاری می توانند در برخی از زمینه ها بهتر رفتار کنند.
این نتیجه گیری برای سازمان های دولتی و خصوصی هم صدق می کرد. اما این جمله که "اینجا ایران است، انتظاری نداشته باش که بهتر باشی" برایم بسیار آزاردهنده بود. در کل به این نتیجه رسیدم که افراد وقتی به بن بست می خورند به این فکر نمی کنند که وارد لاین جدیدی شوند و یا راه جدیدی را بسازند، این موضوع هم برایم بسیار ناخوشایند بود.
بنابراین بیشتر وارد فاز آموزشی شدم و این نتیجه رسیدم که اکثر کسب و کارها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند اما راه حلی برای آن
پیدا نمی کنند. بنابراین وارد بخش تولید شدم و با چالش های زیادی در این زمینه برخورد کردم از این رو درصدد حل آن ها برآمدم.
-
در حال حاضر هم در چند بخش کار می کنم، بخشی که پروژه محور است و روی فروش و بازاریابی آفلاین و آنلاین و دیجیتال مارکتینگ مانور می دهم. و بخش دیگری که در زمینه آن فعالیت دارم آموزش های سازمانی است. نتیجه این آموزش ارتقاء توسعه فردی کارمندان سازمانی است. بخش دیگر کوچینگ مدیر عاملی و سازمانی است که بسیار نتیجه بخش است.
و در آخر اگر این سوال از من پرسیده شود که در صورت تولد دوباره همین مسیر را طی می کردم یا خیر؟ باید بگویم که قطعا بخشی از زندگی من می توانست بهتر باشد. اما در مسیری که طی کردم به این نکته جالب رسیدم که مشکلات زندگی باعث رنج می شوند و شما را اذیت خواهند کرد و همین مشکلات نقطه قوت شما خواهند شد. بعلاوه برای رسیدن به رشد حتما چالش هایی وجود دارد. من رنج هایی که در زندگی کشیدم را بسیار دوست دارم زیرا باعث رشد بیشتر من شدند.
-
ما در زندگی با رنجش ها و چالش ها زیادی روبرو می شویم اما با پذیرش شرایط یک قدم به حل آن نزدیک تر خواهیم شد. در واقع زمانی می توانید از مشکلات با موفقیت عبور کنید که خودتان بخواهید. البته کسب دانش نیز می تواند کمک کننده باشد. در حال حاضر آموزش در کنار کسب و کار نتیجه می دهد. رشد کردن یک شب اتفاق نمی افتد. کسب و کارهای مختلف می توانند با هم در ارتباط باشند و باعث پیشرفت و رشد یکدیگر شوند.